♥ دنیای رمانتیک ♥ ـ تقدیم به کسی که دوسش دارم...

كاش غــــــــــــــــــرورم كشد به بيماري...

سال ها پيش از اين به مَــــــن گفتي

 

كه "مرا هيچ دوســــت مي داري؟"

 

گونه ام گرم شد ز سرخــــــي شرم

 

شــاد و سرمست گفتمــــــت "آري"

 

 

 

بــــــاز ديـروز جهــــــد مي كردي

 

كــــــه ز عهــــــد قديـــــــم ياد آرم

 

ســــــرد و بي اعتنا تــــــو را گفتم

 

كه "دگــــر دوســــــتت نمي دارم!"

 

 

 

ذره هاي تنــــــم فغــــــــــان كردند

 

كه خــــــــــــدا را! دروغ مي گويد

 

جز تــــــو نامي ز كــــس نمي آرد

 

جز تـــــــــو كامي زكس نمي جويد

 

 

 

تـــــــــا گلويم رسيـــــــــــد فريادي

 

كاين سخـــــن در شمار باور نيست

 

جز تـــــــــو، دانند عالمــي كه مرا

 

در دل و جان، هواي ديگـــر نيست

 

 

 

ليــــــك خامـــــــــوش ماندم و آرام:

 

ناله ها را شكستـــــــــه در دل تنگ

 

تا تپش هاي دل نهــــــــــــــــان ماند

 

سينه ي خسته را فشــــرده به چنگ

 

 

 

در نگاهــم شكفتـــــــــه بود اين راز

 

كه" دلـــــــم كي ز مهر خالي بود؟"

 

ليك تا پوشم از تـــــــو، ديده ي من

 

بر گل رنـــــگ رنــــــگ قالي بود

 

 

 

"دوســـــــــتت دارم" و نمي گويــم

 

تا غرورم كشـــــــــد به بيمـــــاري

 

زآنكه ميدانم اين حقيقــــــــــــت را

 

كه " دگر دوستم ... نمي داري..."


مسافر

اي مسافر !
اي جدا ناشدني !

گامت را آرام تر بردار ! از برم آرام تر بگذر !

تا به کام دل ببينمت...

بگذار از اشک سرخ گذرگاهت را چراغان کنم...

آه ! که نميداني ... سفرت روح مرا به دو نيم مي کند ...

و شگفتا که زيستن با نيمي از روح تن را مي فرسايد ...

بگذار بدرقه کنم واپسين لبخندت را و آخرين نگاه فريبنده ات را...

مسافر من ! آنگاه که مي روي کمي هم واپس نگر باش...

با من سخني بگو مگذار يکباره از پا در افتم ...

فراق صاعقه وار را بر نمي تابم ...

جدايي را لحظه لحظه به من بياموز...

آرام تر بگذر ...

وداع طوفان مي آفريند... آیا فرياد رعد را در طوفان وداع نمي شنوي ؟!

باران هنگام طوفان را که مي بيني ! آري باران اشک بي طاقتم را که مي نگري ...

من چه کنم ؟ تو پرواز مي کني و من پايم به زمين بسته است ...

اي پرنده ! دست خدا به همراهت ...

اما نمي داني ... نمي داني که بي تو به جاي خون اشک در رگهايم جاريست ...

از خود تهي شده ام ... نمي دانم تا باز گردي مرا خواهي ديد ؟؟؟

[ سه شنبه 27 تير 1391برچسب:مسافر,عشق,مطالب عاشقانه,مطالب داغ و جيز, ] [ 11 AM ] [ مسعود ] [ ]


مطالب عاشقانه داغ

رفت و آمد ،
رفت و آمد ،
اینقدر رفت و آمد

که از یاد برد ، چیزی به نام ماندن هم وجود دارد!


از روزیکه نامت ملکه ی ذهنمـــ شد،

احساســ می کنمــ جمجمه امـــ

با شکوه ترینـــ امپراتوری دنیاستـــ…

 

aacha35wodvaxrgpwcc متن هاي كوتاه و زيباي عاشقانه همراه با عكسهايي رمانتيك

اومدی شبیه بارون دله من خسته خاکه
واسه اون نم نمه چشمات ، نمیدونی چه هلاکه
نمی دونی ، نمیدونی واسه من چقدر عزیزی
شایدم می دونی اما منو باز به هم میریزی
نمی دونم چی رازیه که تو چشمات خونه کرده
هر چی هست اونقدر قشنگه که منو دیوونه کرده
v67clajdndn5smz3a18r متن هاي كوتاه و زيباي عاشقانه همراه با عكسهايي رمانتيك
قطار می رود….تو می روی….. تمام ایستگاه می رود…………
و من چقدر ساده ام که سالهای سال ،در انتظار تو
کنار این قطار رفته ایستاده ام
و همچنان به نرده های ایستگاه رفته تکیه داده ام!!
مثل کشیدن کبریت در باد
دیدنت دشوار است

من که به معجزه ی عشق ایمان دارم
می کشم
آخرین دانه ی کبریتم را در باد

هر چه بــــــادا بــــــــــاد!

ifygxck0uctni119bhdy متن هاي كوتاه و زيباي عاشقانه همراه با عكسهايي رمانتيك

 

خواستن ،همیشه توانستن نیست
گاهی فقط،
داغ بزرگی است
که تا ابد بر دلت می ماند
rch5rrtfog4xw8r04wy متن هاي كوتاه و زيباي عاشقانه همراه با عكسهايي رمانتيك
یادته زیر گنبد کبود تو بودی و کلی آدمای حسود؟
تقصیر همون حسوداست که حالا
هستی ما شده یکی بود یکی نبود…
muwft6qxicrsutdsawn متن هاي كوتاه و زيباي عاشقانه همراه با عكسهايي رمانتيك
کاش همیشه در کودکی می ماندیم
تا به جای دلهایمان
سر زانوهایمان زخمی میشد!…
ji43f8uzln5s1kfr868u متن هاي كوتاه و زيباي عاشقانه همراه با عكسهايي رمانتيك
چه تقدیر بدیست !
من اینجا بی تو می سازم
و تو، آنجا با او می سازی…!!!
c6rs1awq9g5eixmxtln7 متن هاي كوتاه و زيباي عاشقانه همراه با عكسهايي رمانتيك
وقتی که نیستی

بادیدن هر صحنه عاشقانه ای

احساس یک پرانتز را دارم

که همه ی اتفاقات خوب خارج از آن می افتد

arg7fywzoa499vgbzdyk متن هاي كوتاه و زيباي عاشقانه همراه با عكسهايي رمانتيك
مرا به ذهنت نه…. به دلت بسپار….

من ازگم شدن درجاهای شلوغ

…میترسم …

x8rg78y22y27krowe8hr متن هاي كوتاه و زيباي عاشقانه همراه با عكسهايي رمانتيك
برگـَـــرد..

یادتـــــ ــ ـ را جا گذاشتــــ ـــ ـی..

نمی خواهم عُــمری به این امید باشَـــ ـــ ـم

که برای بُردنَش بر می گردی ..

jbaymzn47yho1y1yyw متن هاي كوتاه و زيباي عاشقانه همراه با عكسهايي رمانتيك
دفتری بود که گاهی من و تو
می نوشتیم در آن
از غم و شادی و رویاهامان
از گلایه هایی که ز دنیا داشتیم
من نوشتم از تو:
که اگر با تو قرارم باشد
تا ابد خواب به چشم من بی خواب نخواهد آمد
که اگر دل به دلم بسپاری
و اگر همسفر من گردی
من تو را خواهم برد تا فراسوی خیال
تا بدانجا که تو باشی و من و عشق و خدا!!!
تو نوشتی از من:
من که تنها بودم با تو شاعر گشتم
با تو گریه کردم
با تو خندیدم و رفتم تا عشق
نازنیم ای یار
من نوشتم هر بار
با تو خوشبخترین انسانم…
ولی افسوس
مدتی هست که دیگر نه قلم دست تو مانده است و نه من!!!

[ سه شنبه 27 تير 1391برچسب:مطالب عاشقانه داغ,وبلاگ عاشقانه,مطالب داغ,عشق,مطالب جيز, ] [ 10 AM ] [ مسعود ] [ ]


پناهم بده

  دلم تنگه..
.
       دلم تنگه لحظه رسید نه
 
                       لحظه با تو بود نه
   
  ای تویی که تمام خاطراتمی
 
 
                       نفس انتظارمی
 
                                  بامن بگو...
 
                                         - دویدن تا کی؟-
                                         - نرسیدن تا کی؟-
  باز گرد و با من بگو
 
                 قصه زیبای بودن را -
 
  بیا
      فاصله ها کم کن واز یاد ببر
 
 
  که خدا میداند
 
  که چه سخت است
 
                      بی تو نشستن ها-
                     بی تو شکستن ها-
 
 که چه سخت است
                      بی هدف در پی راهی دویدن
                                                          و پناهی ندیدن...
 
پناهم بده
پناهم بده
                   
                    ای غریبه
 
                             
                               ای که بی تو تنهای تنها شدم
 
              پناهم بده...


جمله بسیار زیبای دوستت دارم به 24 زبان مختلف دنیا!

 

1- افغانی ……….……..صدقه تو شونوم!………….!Sadghe to shonom

2- انگلیسی …………….……..آی لاو یو!……………………!I love you

3- ایتالیایی …………………………تی آمو!……………………..!Ti amo

4- اسپانیایی ………………….ته کویرو !………………………!Te quiro

5- آلمانی ………….…….ایش لیبه دیش!………………!Isch liebe dich

6- آلبانی ………….……………..ته دوه!…….………………….!Te dua

7- ترکی …….…………..سنی سویوروم!……………..!Seni seviyurom

8- پرتغالی ….…………….…….او ته آمو!………………….!Eu te amo

9- چینی ……….……………..وو آی نی!………………………!Wo ai ni

10- چکی ……..……….………میلوجی ته!…………………….!Miluji te

11- روسی ………………یا تبیا لیوبلیو!………………!Ya tebya liub liu

12- ژاپنی ……….…………آیشیتریو !…………….…………!Aishiteru

13- سویدی ….………یاگ السکار دای!……..………….!Yag Elskar dai

14- صربستانی …..……………….ولیم ته!……………………!Volim te

15- عربی ……..…………..انا بحیبک!…….………….!Ana Behibbek

16- فارسی..….…….….دوست دارم!……………….…..!Dooset daram

17- فرانسوی ……..……….ژ ت آیمه!…………………….….!Je t aime

18- فیلیپینی ….….………..ماهال کیتا!……………………..!Mahal kita

19- کره ای …………..سارانگ هیو!…………………….!Sarang heyo

20- لهستانی ….…………کوهام چو!……………………!Koham chew

21- مجارستانی..…………..سرتلک!…. ……………………..!Szeretlek

22- ویتنامی …….……….آن یه و ام!……………………..!An ye u em

23- یونانی ……..………….سغه پو!………………………!Sagha paw

24- یوگسلاوی ……………….یا ته وولیم!…………………….!Ya te vol


راه های تشخیص نشانه های عشق حقیقی



در رمان نویسی، نشانه های عشق واقعی به سمت ملودرام گرایش دارد. تپش قلب، بی خوابی، بی اشتهایی، به حرکت درآمدن پرده ها و آتش بازی. اما اگر چنین چیزهایی را حس کردید، آنقدر که اسیر هوس شده اید، عاشق نشده اید. اگر هوس را کنار بگذاریم، نشانه هایی که در این مقاله برایتان عنوان می کنیم، نشانه های انکارناپذیر از عشق حقیقی - و سلامت احساسی - هستند.

به راحتی علت اینکه نمی خواهید با کسی ارتباط برقرار کنید را توضیح می دهید
باوجود اینهمه بیماری های مختلف دیگر هر روز با یکی بودن به اندازه گذشته جذابیت ندارد. مسئله تمایل به تک پر بودن نیست مسئله حرف زدن درمورد آن است. تعداد زیادی از زن ها و مردها تک همسری هستند و احساس می کنند که تمایلشان برای چشم پوشی از بقیه به همسرشان قدرت بیشتری می دهد. اما وقتی دوست داشته باشید که این حس و تمایل خودتان را توضیح دهید نه تنها عاشق هستید بلکه فردی منطقی و فهمیده نیز به نظر خواهید رسید.

دفترچه خاطرات گذشته تان را دفن می کنید.
“من دفترچه خاطراتم را دفن کرده ام!” این جمله نه تنها تک پر بودن فرد بلکه برنامه داشتن برای آن را نشان می دهد مخصوصاً وقتی می گویید که هیچکس از آشنایانتان به پای معشوق فعلیتان نمی رسد. تمایل شما برای خلاص شدن از آن، نشان از این واقعیت دارد. همچنین نشانه این است که دیگر هیچ تمایلی برای دیدن عشق های قبلیتان ندارید و این یعنی در این رابطه دیگر میلی به برگشت وجود ندارد و فقط می خواهید به جلو بروید.

شاید با خودتان فکر کنید که منصفانه نیست که دفترچه خاطرات را در شومینه بیندازید و بسوزانید، به همین دلیل اطلاعاتتان را روی لپ تاپ شخصیتان که دست هیچکس به آن نمی رسد ذخیره می کنید. تعهد، تعهد است. اگر تظاهر کنید که دفترچه خاطراتتان را دور ریخته اید یعنی تظاهر به متعهد بودن می کنید. پس بزرگ شوید: اگر به اندازه کافی بزرگ شده اید که کسی که دوستش دارید شما را جدی بگیرد، پس یعنی به اندازه کافی هم بزرگ شده اید که خودتان خودتان را جدی بگیرید. در روابط متعهد دیگر جایی برای دوز و کلک نیست.

جایی می روید که از آن متنفر هستید.
اینکه دلتان بخواهد که با عشقتان جایی بروید که به شدت از آنجا متنفر هستید و اصلاً هم به خاطر آن ناراحت نشوید یکی از نشانه های خوب عاشق شدن است.

وقتی تازه شروع به قرار گذاشتن کرده بودید وسوسه می شدید که این رابطه را بر هم بزنید. در مرحله بعدی رابطه برای خودتان می ایستید و کارهایی که دوست ندارید را به هیچ وجه انجام نمی دهید. این فرایند کاملاً لازم است چون اگر قرار است یک عشق واقعی وجود داشته باشد باید بر مبنای اینکه خود واقعیتان کیست بنا شود نه کسی که طرفتان دوست دارد باشید. اما وقتی در آخر به عشق می رسید نیاز به اثبات مداوم خودتان با تاثیرات معشوقتان نرم تر می شود و این حس بخشش به خاطر عشقتان سخاوتتان را جبران می کند.

لازم نیست خوب حواستان به همه چیز باشد تا همه چیز ۵۰-۵۰ باشد. اما وقتی حس کنید که عدالت و مساوات و احترام بینتان وجود دارد آنوقت برای انجام کاری که از آن متنفرید اما طرفتان به آن علاقه دارد تمایل بیشتری پیدا می کنید. به عبارت دیگر، آن فرد از آن کار یا اتفاق مهمتر می شود.

اگر ولخرج باشید صرفه جوتر و اگر خسیس باشید دست و دلبازتر می شوید
مسئله پول نیست بلکه میل به امتحان کردن اعتقادات اصلی  به خاطر ارزش گذاشتن به فردی دیگر و دیدگاه و نظرات اوست. هر رابطه خوبی ما را تغییر می دهد. اگر با عشقتان بودن باعث می شود یک بخش اصلی از خودتان را تغییر دهید فقط نشانه عشق نیست، بلکه نشاندهنده احترام و میل به یادگرفتن از همدیگر است. این یعنی رابطه تان اینقدر امن هست که بخواهید در آن دست به امتحان کردن کاری جدید بزنید.

ریا و دورویی را فراموش کنید. باید اینقدر جرات، قدرت و انرژی داشته باشید تا سیستم اعتقادی خودتان را چه سیاست، سقط جنین، غذای چینی، مسافرت، بچه دار شدن، باغبانی، پول یا هر عقیده دیگری به چالش بکشید.

هیچ کاری نکردن اما با هم بودن فوق العاده به نظر می رسد
در مراحل اول رابطه عطش عمیقی برای شناختن همدیگر وجود دارد اما این دوران کمی ترسناک هم به نظر می رسد چون ممکن است طرف مقابل کسی نباشد که شما فکر می کردید یا بدتر از آن، شما آن کسی نباشید که طرف مقابلتان می خواسته است. بااینکه در ابتدای رابطه هیچ چیز قطعی نیست اما شما فکر می کنید که اینطور است به همین خاطر دوست دارید همیشه با هم باشید و کاری انجام دهید، چه در ملاء عام چه محرمانه.
 
در این دوران همیشه دنبال جایی هستید که با هم بروید و کاری که با هم انجام دهید. اگر زن و شوهری هستید که به رابطه جنسی علاقه دارید، کارهایی که می کنید هم پیرامون این رابطه خواهد و بقیه کارها اهمیت زیادی نخواهد داشت. اما وقتی آن عطش جنسی اولیه فروکش کرد دوست دارید پز همدیگر را به بقیه بدهید چون حس می کنید که خوب با هم جور شده اید و به آن افتخار می کنید.

وقتی حس کنید که هیچ کاری نکردن اما با هم بودن هم می تواند لذت بخش باشد یعنی عاشق شده اید چون مراحل قبلی که مرحله ترس، رابطه جنسی و پز دادن است را پشت سر گذاشته اید. حالا رابطه فقط به شما دو نفر منحصر می شود نه آدم ها یا کارهای دیگر. درواقع بااینکه در زندگی طبیعی همدیگر وارد شده اید اما با هم بودن برایتان فوق العاده ترین چیزی است که می توانید فکر انجامش را بکنید.

حاضرید خودتان بودن را به خطر بیندازید
خودتان بودن مهمترین مسئله ممکن است. بقیه مواردی که در این مقاله ذکر کردیم همه مستلزم این است که خودتان باشید اما وقتی واقعاً کسی را دوست داشته باشید دوست دارید بداند که شما که هستید و شما را برای آنچه که هستید دوست بدارد نه آنچه که تظاهر می کنید هستید. وقتی در یک رابطه عاشقانه واقعی باشید می توانید صادق و رک و راست باشید و از فرصت ها استفاده کنید.

بخش نیرنگ آمیز عاشق بودن این است که می تواند شما را ترغیب کند خودتان باشید. شما دوست دارید کسی که قرار است شریک زندگیتان شود همیشه خوشحال و خوشبخت باشد و تنها راه آن این است که خودِ واقعیتان باشید. مطمئناً الان که او را اینقدر دوست دارید دلتان نمی خواهد با دروغ با او زندگی کنید اما باید مراقب باشید که به چه اعتراف می کنید. یادتان باشد که بین صداقت و دورویی سکوت است. اگر اینقدر بزرگ شده اید که عاشق شوید، پس اینقدر عاشق شده اید که بفهمید بعضی وقت ها باید ساکت باشید.



نظر يادتون نره...
[ دو شنبه 26 تير 1391برچسب:راه های تشخیص نشانه های عشق حقیقی,عشق,وبلاگ عاشقانه,مطالب عاشقانه, ] [ 11 AM ] [ مسعود ] [ ]


سه گانه هاي زندگي

*سه چيز در زندگي پايدار نيست:

-رويا

-موفقيت

-شانس

 

*سه چيز در زندگي قابل بازگشت نيست:

-زمان

-كلمات

-شكست

 

*سه چيز در زندگي انسان را خراب ميكند:

-عادت هاي بد

-غرور

-عصبانيت

 

* سه چيز در زندگي انسان را ميسازد:

-كار سخت

-صدق و صفا

-تعهد

 

* سه چيز در زندگي خيلي با ارزش است:

-عشق

-اعتماد به نفس

-دوستان

 

*سه چيز در زندگي هست كه نبايد از دست رود:

-آرامش

-اميد

-صداقت

                                       (نظر يادتون نره)

 

[ یک شنبه 14 خرداد 1391برچسب:سه گانه هاي زندگي,عشق,مطالب خواندني, ] [ 5 PM ] [ مسعود ] [ ]


عشق

http://img4up.com/up2/20944639860883176952.jpg


شعر هاي عاشقانه 91

http://www.jokfun.com/upload/images/54529666734033984738.jpg

ای کاش احساسم گلی می بود ، میریخت عطرش را به دامانت
یا مثل یک پروانه پر میزد ، رقصان به روی طاق ایوانت
.
ای کاش احساسم کبوتر بود ، بر بام قلبت آشیان میکرد
از دست تو یک دانه برمیچید ، عشقی به قلبت میهمان میکرد
.
ای کاش احساسم درختی بود ، تو در پناه سایه اش بودی
یا مثل شمعی در شبت میسوخت ، تو مست در میخانه اش بودی
.
ای کاش احساسم صدایی داشت ، از حال و روزش با تو دم میزد
مثل هزاران دانه برفی ، سرما به جان دشت غم میزد
.
ای کاش احساسم هویدا بود ، در بستر قلبم نمی آسود
یا در سیاهی دو چشمانم ، خاموش نمیگشت و نمی آلود
.
ای کاش احساسم قلم میگشت ، تا در نهایت جمله ای میشد
یعنی که “دوستت دارم”ی میگشت ، تا معنی احساس من میشد !
.
.
.
.
.
هم دعا کن گره از کار تو بگشاید عشق
هم دعا کن گره تازه نیافزاید عشق
.
قایقی در طلب موج به دریا پیوست
باید از مرگ نترسید ، اگر باید عشق
.
عاقبت راز دلم را به لبانش گفتم
شاید این بوسه به نفرت برسد ، شاید عشق
.
شمع روشن شد و پروانه در آتش گل کرد
می توان سوخت اگر امر بفرماید عشق
.
پیله رنج من ، ابریشم پیراهن شد
شمع حق داشت ، به پروانه نمی آید عشق !
.
.
.
.
.
غم نگاه آخرت تو لحظه ی خدافظی
گریه ی بی وقفه ی من تو اون روزای کاغذی
.
قول داده بودیم ما به هم که تن ندیم به روزگار
چه بی دووم بود قولمون جدا شدیم آخرکار
.
تو حسرت نبودنت من با خیالتم خوشم
با رفتنم از این دیار آرزوهامو میکشم
.
کوله بارم پره حسرت ، تو دلم یه دنیا درده
مثل آواره ای تنهام ، تو خیابونی که سرده
.
تا خیالت به سرم میزنه گریم میگیره
آروم آروم دل تنگم داره بی تو میمیره
.
.
.
.
.
حس می کنم ، حسم به تو حسی نو است
حسم برای حس تو ، شعری نو است
حس می کنم ، حس کرده ای احساس من
احساس حسم حاسد و جنسی نو است
حدسی بزن ، حسم حسود حس کسیت
احساس تو بر حس من ، حدسی نو است
در حس تو ، احساس من محسوس شد
احساس کن حس مرا ، حسی نو است
سحری بکن ای ساحر احساس من
هر حس تو نسبت من ، سحری نو است
مبحوس گشت احساس من از حس تو
حساس کن احساس خود ، فصلی نو است !!!


بهانه


هنوز هم عاشقانه ‌هایم را عاشقانه برای تو می‌نویسم..
هنوز هم در ازدحام این همه بی تو بودن از با تو بودن حرف می‌زنم..
هنوز هم باور دارم عشق ما جاودانه است..
این روزها دیگر پشت پنجره می‌نشینم و به استقبال باران می‌روم.
می‌دانم پائیز، هنوز هم شورانگیز است..
می‌دانم  یکی از همین روزها کسی که نبض زندگی من است،
کسی که جز تو نیست بازمی‌گردد..
می‌دانم تمام می‌شود و ما رها می‌شویم؛ پس بگذار بخوانم:
اولین عشق من و آخرین عشق من تویی
نرو، منو تنها نذار که سرنوشت من تویی..

 

(نظر يادتون نره)


عشق در بیمارستان ( داستان عاشقانه)

چند روزی که در یکی از اتاق های بیمارستان بستری شده بودم، زن و شوهری در تخت روبروی من مناقشه ی بی پایانی را ادامه می دادند. زن می خواست از بیمارستان مرخص شود و شوهرش می خواست او همان جا بماند.
از حرف های پرستارها متوجه شدم که زن یک تومور دارد و حالش بسیار وخیم است.در بین مناقشه این دو نفر کم کم با وضیعت زندگی آنها آشنا شدم. یک خانواده روستائی ساده بودند با دو بچه. دختری که سال گذشته وارد دانشگاه شده و یک پسر که در دبیرستان درس می خواند و تمام ثروتشان یک مزرعه کوچک، شش گوسفند و یک گاو است. در راهروی بیمارستان یک تلفن همگانی بود و هر شب مرد از این تلفن به خانه شان زنگ می زد. صدای مرد خیلی بلند بود و با آن که در اتاق بیماران بسته بود، اما صدایش به وضوح شنیده می شد. موضوع همیشگی مکالمه تلفنی مرد با پسرش هیچ فرقی نمی کرد :گاو و گوسفند ها را برای چرا بردید؟ وقتی بیرون می روید، یادتان نرود در خانه را ببندید. درس ها چطور است؟ نگران ما نباشید. حال مادر دارد بهتر می شود. بزودی برمی گردیم…
چند روز بعد پزشک ها اتاق عمل را برای انجام عمل جراحی زن آماده کردند. زن پیش از آنکه وارد اتاق عمل شود ناگهان دست مرد را گرفت و درحالی که گریه می کرد گفت: « اگر برنگشتم، مواظب خودت و بچه ها باش.» مرد با لحنی مطمئن و دلداری دهنده حرفش را قطع کرد و گفت: «این قدر پرچانگی نکن.» اما من احساس کردم که چهره اش کمی درهم رفت. بعد از گذشت ده ساعت که زیرسیگاری جلوی مرد پر از ته سیگار شده بود، پرستاران، زن بی حس و حرکت را به اتاق رساندند. عمل جراحی با موفقیت انجام شده بود. مرد از خوشحالی سر از پا نمی شناخت و وقتی همه چیز روبراه شد، بیرون رفت و شب دیروقت به بیمارستان برگشت. مرد آن شب مثل شب های گذشته به خانه زنگ نزد. فقط در کنار تخت همسرش نشست و غرق تماشای او شد که هنوز بی هوش بود. صبح روز بعد زن به هوش آمد. با آن که هنوز نمی توانست حرف بزند، اما وضعیتش خوب بود. از اولین روزی که ماسک اکسیژنش را برداشتند، دوباره جر و بحث زن و شوهر شروع شد. زن می خواست از بیمارستان مرخص بشود و مرد می خواست او همان جا بماند. همه چیز مثل گذشته ادامه پیدا کرد. هر شب، مرد به خانه زنگ می زد. همان صدای بلند و همان حرف هایی که تکرار می شد. روزی در راهرو قدم می زدم. وقتی از کنار مرد می گذشتم داشت می گفت: گاو و گوسفندها چطورند؟ یادتان نرود به آنها برسید. حال مادر به زودی خوب می شود و ما برمی گردیم.
یک بار اتفاقی نگاهم به او افتاد و ناگهان با تعجب دیدم که اصلا کارتی در داخل تلفن همگانی نیست. مرد درحالی که اشاره می کرد ساکت بمانم، حرفش را ادامه داد تا این که مکالمه تمام شد. بعد آهسته به من گفت: خواهش می کنم به همسرم چیزی نگو. گاو و گوسفندها را قبلا برای هزینه عمل جراحیش فروخته ام. برای این که نگران آینده مان نشود، وانمود می کنم که دارم با تلفن حرف می زنم.
در آن لحظه متوجه شدم که این تلفن برای خانه نبود، بلکه برای همسرش بود که بیمار روی تخت خوابیده بود. از رفتار این زن و شوهر و عشق مخصوصی که بین شان بود، تکان خوردم. عشقی حقیقی که نیازی به بازی های رمانتیک و گل سرخ و سوگند خوردن و ابراز تعهد و شمع روشن کردن و کادو پیچی و از اینجور جفنگ بازیها نداشت، اما قلب دو نفر را گرم می کرد.


كاش عاشقت نبودم

کاش عاشقت نبودم  ، که اینگونه بسوزم به پایت ، که اینگونه بمانم در حسرت دیدارت
کاش عاشقت نبودم که عذاب بکشم ، تمام دردهای دنیا را بر دوش بکشم…
که شبهایم  را با چشمان خیس سحر کنم، روزهایم را با دلتنگی و انتظار به سر کنم
کاش عاشقت نبودم که اینگونه دلم سوخته نباشد ، در هوای سرد عشقت افسرده نباشد
کاش عاشقت نبودم که اینک تنها باشم ، تو نباشی و من پریشان باشم ، تو نباشی و من دیوانه و سرگردان باشم…
کاش عاشقت نبودم که اینک لحظه هایم بیهوده بگذرد ، فصلهایم بی رنگ بگذرند ،تا حتی دلم به خزان نیز خوش نباشد…
تقصیر خودم بود که هوای عاشقی به سرم زد ، تا خواستم فرار کنم ، عشق تیر خلاصش را به بال و پرم زد ، تا خواستم دلم را پشیمان کنم ، دلم ، دل به دریا زد….
دل به دریا زد و بدجور غرق شد ، همه امیدهایم زیر آب محو شد….
کاش عاشقت نبودم که اینک از دست تو ناله کنم ، شب و روز دلم را سرزنش کنم ….
قلبم میلرزد ، تمام وجودم تمنای آغوشی را میکند که آن آغوش رویاییست که گاهی فکر میکنم رسیدن به آن محال است
چشمانم دیگر از اشک ریختن سویی ندارند ، چشمانی که تمام لحظه ها انتظار این را میکشند که به دیدار چشمان تو بیایند
کاش عاشق دل بی وفایت نبودم ، بی نیاز بودم ، مثل خودت بیخیال بودم ، کاش مهم نبود برایم بودنت ، دیگر احساس نیاز نمیکردم در تمام لحظه های نبودنت !

 

 

نظر يادتون نره


همان بهتر كه رفتي ...

میخواستمت اما رفته بودی ، آمدم ببینمت اما دیگر نبودی…
نه میتوانم دل ببندم با دلی شکسته ، نه میتوانم بروم با این پاهای خسته…
چشمانم پر از نیاز ، قلبی پر از دلتنگی ، زندگی مانده و یک عالمه خاطره
خاطره هایی که کاش همچو عشقمان میسوخت ، اگر نیستی ، اگر مرا تنها گذاشته ای و رفتی دیگر چه سود دارد خاطره هایی که از تو در دلم جا مانده؟
عذابم میدهد ، دلتنگم میکند ، حالا که نیستی دیگر دلم لحظه شماری نمیکند
میخواستمت اما رفته بودی…
این هوایی که در آنم هوای مسمومیست ، مرا از پای در می آورد
یک هوای پر از دلتنگی ، نیست در آن کسی که آرامم کند، نیست کسی که مرا درک کند!
یخ زده آتش عشقمان ، کجاست آن قول و قرار های دیروزمان ، کجاست آنهمه مهر و وفا ، چه صبری داده ای به من ای خدا !
به بیراهه میروم ، به دنبال سایه ی خودم میروم ، هر چه میروم به او نمیرسم!
سرگردان و بی قرارم ، نمیخواهم از یک عشق پوچ بمیرم!
وقتی شکسته ای بال مرا برای پرواز ، وقتی دادی یک عالمه غم به این دل پر از نیاز
وقتی مرا در حسرت گذاشتی ،مرا در این طوفان پر از درد تنها گذاشتی ، چرا باید هنوز هم به تو فکر کنم؟
تویی که گذشتی از من و احساسم ، دیگر نمیروم تا به تو برسم!
همینجا میمانم ، خاطره هایت را همینجا که مانده ام خاک میکنم ، برای همیشه فراموشت میکنم ، تو هم مثل همه ، همه آمدند ، شکستند ، رفتند !
مثل همه بیماری ، هیچ درکی از احساس نداری ، قدر دل بی وفای خودت را هم نمیدانی!
همان بهتر که رفتی…

 

/نظر يادت نره/


غم عشق

دیروز گذشت و پیش خود گفتم فردا در راه است ،
 فردا آمد و دیدم هنوز دلم چشم به راه است ،
مدتی گذشت و هنوز هم در حسرت دیروزم ،
چه فایده دارد وقتی روز به روز از غم عشقت میسوزم؟


سلام دوستای گلم امیدوارم از مطالبم خوشتون اومده باشه لطفا برای دل خوش کردن من نظر بدین که خیلی خوش حال میشم!

 

اگه یه دقیقه وقت بذارید تا نظر بدین من قوت قلب میگیرم و برای گذاشتن مطالب جدید روحیه ام دوبرابر میشه

 

از دوستایی که واسم پیام میذارن کمال تشکر دارم.

 

خیلی ممنون...

 

http://upload.iecloob.com/images/09768223496028445946.gif

[ دو شنبه 25 ارديبهشت 1398برچسب:مطالب عاشقانه,دنياي رمانتيك,عشق,lovelyrose,loxblog, ] [ 9 AM ] [ مسعود ] [ ]


صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 10 صفحه بعد

Design

Design By : Lovelyrose